نوزدهم فروردین ماه هشتادو هشت

برنامه غذایی:

صبحانه : یک عدد سیب ! یه لیوان قهوه تلخ یه لیوان آب سبزیجات

ناهار: 5 تا کوکوی ماهی !! (این ماجرا داره !!) یه تیکه سینه مرغ یه پیش دستی سبزیجات پخته

شام : نودل

میان وعده ها: هویج , بیسکوییت پرفیبر

آب : 12 لیوان!! اییینهههههههههههههه

سایر:

ورزش: 45 دقیقه  نیم پیاده روی , نیم ساعت رقص,  یه ربع چرخونک

ماساژ موضعی : بله

مکمل : نخییییییییییر!!

برنامه خواب و بیداری: من برم بمیرم بهتره !!

سر زدن به برو بچ: بله بله !

نه : الان نزدیکیای اومدن گلی خانوم هست اون وقت من همش دلم چیزای شیرین میخواد ! اینه که امروز فک کنم یه دویست سیصد تایی نه گفتم ! فکم درد گرفت!!

این ماساژور من یه وسیله خیلی تکنیکال و اصولا خیلی خیلی باکلاسیه ! یعنی یه چیزی مثل یه صفحه بیضی شکل هست که بهش یه حلقه وصل هست توی اون صفحه بیضی شکلیه چند تا مهره هست که میتونن دور خودشون بچرخن بعدش دستت رو توی اون حلقه میکنی و صفحه رو روی بدنت می مالی (این اوج تکنولوژی هست ها!!!) البته خانواده لطف کردن دوربینمون رو واسه عید شستن !! واسه همینم یه خورده الان کار نمیکنه اگه نه بجای این همه توضیحات جامع و کامل یه عکس میذاشتم !!

هجدهم فروردین ماه هشتاد و هشت

برنامه غذایی:

صبحانه : یک عدد سیب ! یه لیوان قهوه تلخ یه نصفه بیسکوئیت پر فیبر!

ناهار: نصف یه بلال آب پز 5 تا کوکوی ماهی (والله من نمیدونم اینا دقیقا چی هست !!) یه لیوان شیر سویا 100 گرم نان سبوس دار

 شام : 4-5 قاشق برنج  100 گرم نان سبوس دار یه تیکه کوچیک مرغ

میان وعده ها: پاپایا حدود 150 گرم , یه برش گواوا, یه بیسکوئیت پرفیبر

آب : خوب من واسه خودم این رو میذارم که روزانه حدود 16 لیوان آب بخورم و امتیاز منفی گرفتن رو هم به جون میخرم , دیگه از کالری زیر هزار که بدتر نیست !! در عوض سعی میکنم با ورزش جبران کنم (البته اگه ورزشای من رو حساب کنید!!!)

سایر:

ورزش: دو ساعت و نیم پیاده روی . البته ما صبح که از خواب بلند شدیم دیدیرم که اینجا برق رفته و خیلیییییییی خوشحال شدیم چون من و خانواده قرار بود یه سری گزارش رو پرینت بگیریم و ببریم واسه استادامون و خوب گزارشا هم توی کامپیوتر بودند و کامپیوتر ما هم از این مدل جدیداست که با برق کار میکنه !! (یعنی البته نفت سوز بودها خودمون تبدیلش کردیم)  واسه همین خانواده شروع کردن به اجرای موسیقی و در این مواقع بنده واسه اینکه اعصابم تمدد پیدا کنه باید راه برم ! یعنی از ساعت 8 تا ساعت 10 من هی توی خونه راه رفتم ! یواش یواش که نه! همچین تند تند که گاهی سرم گیج میرفت و صدای موسیقی خانواده بالاتر میرفت! موسیقیش هم یه چیزی تو این مایه هاست : نوچ .... ایش ..... ااااااااااااااه .......نوچچچچچچچ! و الی آخر ! بعد دیگه یه دفه صداشون دراومد که بابا بشین سرم گیج رفت چقدر وول میخوری توی این خونه ! منم بهم برخورد رفتم پایین یه نیم ساعتی پایین واسه خودم راه رفتم ! بعد دیدم این زبون بسته ها یه یادداشت گذاشتن جلوی آسانسور که نوشته امروز از صبح تا عصر برق نداریم یعنی مثلا اعلام قبلی ها! فقط مشکلش این بود که به زبان خودشون بود و یادشون رفته بود که این مجتمع اینترنشناله و بیشتر از 80 درصد مستاجراش خارجی هستن!!! خلاصه سرتون رو درد نیارم که اینطوریا شد که من دو ساعت و نیم راه رفتم و بعدشم مجبور شدم با آب خنک دوش بگیرم و دست از پا دراز تر بریم دانشگاه و با اساتید محترم هی گل بگیم و گل بشنفیم و کلا خوش بگذرونیم !! البته من ورزش صبحگاهیم که حدود 5-10 دقیقه ورزش کششی تو همون رختخواب و بیرونش هست رو معمولا حساب نمیکنم و اون حرکات کششی قبل از خوابم رو هم نمینویسم ! یعنی اینا هم ورزش حساب میشه!؟

ماساژ موضعی : بله

مکمل : بله

برنامه خواب و بیداری: یه کم بهتره

سر زدن به برو بچ: بله بله !

نه : در مورد این نگید که دلم خونه ! یعنی رفته بودیم سه شنبه بازار ! بعدش اینا یه جور غذایی دارن که با خمیر و تخم مرغ و گوشت و اینا درست میشه یعنی خمیر رو که یه عالمه روغن داره باز میکنن بعد توش یه مخلوطی از گوشت و تخم مرغ و ادویه جات و اینا میریزن بعد خمیر رو تا میزنن و میذارن میپزه هی روش هم روغن میریزن! بعد نه که هر سه شنبه من دو تا از اینا میخرم و اینقده جلوی آقاهه ذوق و شوق از خودم نشون میدم (عین این گشنه ها) و تا خونه داغ داغ خودم رو میسوزونم و اینا رو میخورم ! آقاهه دیگه منو میشناسه ! و تا من رو از دور میبینه سهمم رو کنار میذاره! ولی امروز با چشمانی حیرت زده شاهد بود که من از کنارش رد شدم و فقط یه لبخند بهش زدم ! یعنی اینقده علامت سوال تو چشاش بود که داشتم شرمنده میشدم ! لابد بنده خدا فکر کرده من مشکلات خانوادگی پیدا کردم که اینطوری دارم پا روی علایقم میذارم .....

هفدهم فروردین هشتادو هشت

خوب من کلا از اینکه جدول بکشم زیاد خوشم نمیاد! یه جورایی تو جدول احساس خفگی میکنم !

برنامه غذایی:

صبحانه که چه عرض کنم : یک عدد سیب چاق و چله ! یه قاشق نیمرو یه تیکه نون!

یعنی اگه میخواستم بیشتر هم بخورم امکان نداشت ! چون خانواده همچین حمله کرده بودن تا من بیام فس فس کنان لقمه رو پایین بدم, غذا تموم شد!!

ناهار یه پیش دستی برنج با دو تیکه کدو و نصف گوجه فرنگی و یه عالمه ترب

شام : امممممم راستش چون ما صبح خیلی دیر بیدار شده بودیم صبحانه رو به جای ناهار خوردیم و اون ناهاره رو حدودای ساعت 30/6 خوردیم بعدش دیگه خوب شام معنی نداره که!

میان وعده ها: آلو قیسی 7-8 دونه  , پاپایا حدود 150 گرم , یه برش گواوا, یه قهوه با شیر, حدود 50 گرم تمبرهندی

آب : راستش امروز جدی جدی تو ترک بودم ! خدا وکیلی اعصاب آدم به هم میریزه , مخصوصا که هر نیم ساعت یه بار گلوم حسابی خشک میشد ولی یه لیوان گذاشته بودم جلوم و هی آ ب رو مزه مزه میکردم ! با این حال فک کنم حدود 4 تا پارچ آب خوردم ! البته پارچم کوچیکه ها 1000 میلی لیتر جا میشه توش! الان یعنی من چند تا لیوان آب خوردم؟

سایر:

ورزش: یه ساعت پیاده روی تند توی سربالای و سرازیری! یعنی این طرفا یه خیابون صاف هم پیدا نمیشه! دو تا آهنگ رقص. نمیدونم این بدو بدو هایی که تو فروشگاه میکردیم هم ورزش حساب میشه یا نه ! (در هرصورت کالری که میسوزونه !!)

ماساژ موضعی : بله

مکمل : بله

برنامه خواب و بیداری: اوی مای گاد!

سر زدن به برو بچ: خدا شاهده من از صب نصف وبلاگا رو سرکشی کردم ! نصفه دیگه هم باشه واسه فردا! باباجان ناسلامتی من قراره درس هم بخونم ! این جمله آخری خطاب به خودمه شما به خودتون نگیریدو

آها رفته بودیم یه فروشگاهی صابون گیاهی بخریم بعد من یه چیزی دیدم مثل کرانچی های خودمون ! برداشتمش ولی جلوی صندوق که رسیدم یه دفه به خودم گفتم نه!!! حالا هی خانواده اصرارررررررر که بردار بابا گرون که نیست! فک کن! چه شخصیتی از خودم نشون دادم هاااااااا!!